
با بوجود آمدن شهرها هر کدام از مردمان آن شهر با در کنار هم قرار گرفتن همدیگر یک محله را پدید آوردند که هر محله فرهنگ و آداب خاص خود را دارا بود. خیلی مواقع محلات مختلفی به جهت عبور و مرور و رونق اقتصادی در آینده به مراکز شهرهای بزرگ بدل شد و نامهای ویژهای را به خود اختصاص دادند.
برای بسیاری از افرار جامعه معنای هر شهر جای کنجکاوی و تجسس دارد که در اذهان خود دلایلی برای آن تصور میکنند زیرا نام هر شهر و محله یادآور ریشهای از سابقه شکلگیری اقوامی است. در این گزارش به وجه تسمیه یا به عبارتی علت نامگذاری به همراه معنا و مفهوم محلات جنوبی شهر بوشهر می پردازیم.
امامزاده
این نام کوتاه شده ترکیب امامزاده عبدالمهیمن است و به خاطر آن که مقبره شاهزاده «عبدالمهیمن» در آنجا قرار دارد بدین نام خوانده شده است.
بندرگاه
به جهت اینکه در این مکان به تخلیه و بارگیری کشتیها و لنجهای کوچک و بزرگ مشغول بودند به این نام معروف شده است؛ در واقع محل و جایگاهی برای کارهای دریایی بوده است.
بهمنی
بنای بهمنی را به «بهمن بن اسفندیار» پادشاه افسانهای نسبت دادهاند ولی گمانه راستین شاید این باشد که بانی آن اردشیر بابکان بوده و در آغاز بهمن اردشیر نام داشته که برای پیشگیری از تداخل با بهمنشیر خوزستان به بهمنی تغییر نام داده است.
تنگک
از ظاهر این واژه بر میآید که تنگک تصغیر کلمه «تنگه» بوده و به علت وجود تنگههایی که در این منطقه وجود داشته به این نام شهرت یافته است و شامل سه پارچه آبادی است علت نامگذاری این آبادیها به ویژه تنگک اول و دوم به نام شخص بوده ولی تنگک زنگنه که به قولی ضعیف قدمت تاریخی آن بیش از دو آبادی دیگر است احتمالاً از اکراد کرمانشاه به این منطقه مهاجرت نموده و ساکن شده اند که با گذشت زمان به این نام شهرت یافته است نامهای دیگر آن عبارتند از «تنجک، تلنگک، تنگاک و تلنجک».
خواجهها
خواجه به معنای، آقا سرور بزرگان فرهنگ و ادب میباشد. محلی بزرگ که در ۱۲ کیلومتری جنوب شهر بوشهر میباشد از شمال به بهمنی و از جنوب به «ریشهر» محدود میشود نام آن با نام پهلوانان قدیمی همراه است. اولین کسی که در این محل اقامت گزید «خواجه محمد بهبهانی» بوده است به همین دلیل به نام وی موسوم شده است.
دواس
دواس به معنای شیر دلیر، شیر بیشه هر حیوان یا هر فرد دلیر زمین زراعتی و یا مزرعه ای از گندم که اطراف آن بوده است میباشد. دافاس شکل نوشتاری دیگر آن است.
رایانی (روونی)
رونی شکل دیگر نوشتاری آن است نام دقیق و صحیح این مکان رایانی است که بر گرفته از نام «زارحسن حاج قاسم رایانی» است و به اشتباه روونی خوانده میشود.
رایانی پسوند مالکیت، متعلق به فرد یاد شده است. به نظر میرسد «رونی» نامی ایلامی باشد که در آن زمان محل سکونت بزرگان ایلامی بوده است. همچنین به معنی صلح و دوستی و به مکانی آرام اطلاق میشود.
سرتل
پس از اینکه قلعه ریشهر به عنوان سنگر دفاعی نیروهای انگلیسی مورد استفاده قرار گرفت ساکنان از روی ناچاری قلعه را ترک کرده و در سرزمین محله مزبور جای میگیرند و نام آنجا را از روی ذهنیت قبلی خود «سرتل» مینامند همچنین بدین دلیل که از دور دست در بالا و در سر تل (تپه جلوه میکرده است به نام سر تل» اشتهار یافته است.
شغاب
این مکان دارای قدمتی طولانی است و نام آن از شاخاب شاخهای پیش رفته از آب به درون خشکی است که با گذر زمان «شاخاب» به «شغاب» تغییر یافته است چغاب به تپهای مسکونی کنار دریا گفته میشود.
مخبلند
تاریخ بنای این آبادی به دوره ی قاجاریه بویژه احمد شاه بر میگردد. شاید وجه تسمیه و اولین خانه در کنار آن آن به دلیل نخل بلندی بوده که در آن ناحیه وجود داشته ساخته شده است ساکنان اولیه آن از تنگستان از جمله روستای «گلکی» به این محل مهاجرت کردهاند.
هلیله (حلیله)
وجه تسمیه هلیله به این معناست؛ زمینی که باران خورده و زمینهای اطرافش خشک باشد و در قدیم منطقهای حاصلخیز بوده است. کلمه هلیله به معنی زمینی است که آب روی آن افتاده، سپس آب آن خشک شده و زمین شکاف برداشته است هلیله درختی است از رده دو لپهای که دارای میوه بیضوی شکلی به اندازه یک سنجد ریز است.
میوه این گیاه مصرف طبی دارد و خشک شده آن به عنوان قابض کاربرد دارد در لغتنامه دهخدا در این باره آمده است هلیله ( ه لى ل ا ل ) اهليلج هلیلج از درختان نواحی حاره است که میوهاش مصرف طبی دارد و آن چند نوع است هلیله ی بزرگ که کابلی گویند هلیله ی زرد و بلیله درخت آن کوچک چون سیب و به و آلو و برگ آن کوچکتر و دراز چون برگ بید و آن را اقسام است هلیلهی، زرد هلیله سیاه و هلیله کابلی (آنندراج ).
آزاد درخت زهرهی زمین در برخی نوشتهها به صورت حلیله نیز ثبت شده است. هلیله یا لوله (halule) نام یک شهر ایلامی است که در نیمه دوم هزاره اول قبل از میلاد و در دورهی پادشاهی هوبان ایمنه محل درگیری خونین ولی غیر قطعی بین ایلامیان و سناخریب پادشاه آشور بوده است.
«حلیله» به معنای تلخ «جا یعنی جایی که برای نگهداری جهازات لنج) کشتی نامناسب و خطرناک میباشد اطلاق میشود بندرگاه فعلی به جای «حلیله» پیشین واقع شده است.